English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5081 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
castigator U مجازات کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
sanctioned U مجازات
penalty U مجازات
reprimands U مجازات
pains and penalties U مجازات
retribution U مجازات
sanction U مجازات
sanctioning U مجازات
punishment U مجازات
castigation U مجازات
reprimanding U مجازات
penalties U مجازات
rocket [British E] U مجازات
sanctions U مجازات
reprimand U مجازات
reprimanded U مجازات
wite U مجازات
the lash U مجازات
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
forfeitable U قابل مجازات
criminous U مستحق مجازات
culpability U قابلیت مجازات
agravation of punishment U تشدید مجازات
to death penalty U اعدام مجازات
divine legislation U تشدید مجازات
sanctions U مجازات کردن
theories of punishment U فلسفه مجازات
sanctioned U مجازات کردن
sanctioning U مجازات کردن
death penalty U مجازات اعدام
doom U حکم مجازات
capital punishment U مجازات اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
principal punishment U مجازات اصلی
commutation U تخفیف مجازات
theories of punishment U اهداف مجازات
fasces U قدرت مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
degrading punishment U مجازات ترذیلی
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
deterrent punishment U مجازات ارعابی
communication of punishment U ابلاغ مجازات
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
severe punishment U مجازات شاق
absolution U انصراف از مجازات
suspended sentences U مجازات تعلیقی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
reprieval U تعلیق مجازات
culpable U قابل مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
punishment U کیفر مجازات
punishable U قابل مجازات
punishable U مستحق مجازات
accessory punishment U مجازات تبعی
sentence U حکم به مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentencing U حکم به مجازات
pecuniary punishment U مجازات نقدی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
pecuniary penalty U مجازات مالی
punished U مجازات کردن
probation U تعلیق مجازات
punishes U مجازات کردن
punish U مجازات کردن
punishability U قابلیت مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
punitory U متضمن مجازات
sanction U مجازات کردن
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
punishability U مجازات کردنی
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
on probation U در دوره تعلیق مجازات
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
commutation U تبدیل مجازات به اخف
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
on probation U به شرط تعلیق مجازات
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal code U قانون مجازات عمومی
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
penal codes U قانون مجازات عمومی
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
it is death to U مجازات 0000مرگ است
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1The outright abolition of the death penalty.
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2crucification
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com